منهم گریه کردم

 

January 02, 2006

* قطار خدا ...


قطاري كه به مقصد خدا مي رفت
لختي در ايستگاه دنيا توقف كرد و
پيامبر رو به جهانيان كرد و گفت:مقصد ما خداست
كيست كه با ما سفر كند؟
كيست كه رنج و عشق توامان بخواهد ؟
كيست كه باور كند دنيا ايستگاهي است تنها براي گذشتن ؟
قرن ها گذشت اما از بي شمار آدميان جز اندكي بر آن قطار سوار نشدند
از جهان تا خدا هزار ايستگاه بود
در هر ايستگاه كه قطار مي ايستاد ،
كسي كم مي شد قطار مي گذشت و سبك مي شد ، زيرا سبكي قانون راه خداست
قطاري كه به مقصد خدا مي رفت، به ايستگاه بهشت رسيد
پيامبر گفت اينجا بهشت است
مسافران بهشتي پياده شوند،اما اينجا ايستگاه آخر نيست
مسافراني كه پياده شدند ، بهشتي شدند
اما اندكي ، باز هم ماندند ، قطار دوباره راه افتاد و بهشت جا ماند
آنگاه خدا رو به مسافرانش كرد و گفت :
درود بر شما ، راز من همين بود .
آن كه مرا مي خواهد ، در ايستگاه بهشت پياده نخواهد شد
و آن هنگام كه قطار به ايستگاه آخر رسيد
ديگر نه قطاري بود و نه مسافري
...

                                                


 

 

        


August 07, 2005
August 14, 2005
August 21, 2005
September 04, 2005
September 11, 2005
September 18, 2005
September 25, 2005
October 02, 2005
October 09, 2005
October 16, 2005
October 23, 2005
November 06, 2005
November 13, 2005
November 20, 2005
November 27, 2005
December 04, 2005
December 11, 2005
December 18, 2005
January 01, 2006
January 08, 2006
January 15, 2006
January 22, 2006
January 29, 2006
February 05, 2006
March 05, 2006
March 19, 2006
April 02, 2006
April 30, 2006
May 14, 2006
July 09, 2006
July 16, 2006
July 30, 2006
October 01, 2006
October 08, 2006
October 29, 2006
December 17, 2006
January 07, 2007
January 21, 2007
June 03, 2007
July 01, 2007

   

 Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com