*
بانوی خاوری ...
اي طلا بانوي ناب خاوري
بسه تن دادن به نا برابري
چه کسي گفته من از تو بيشترم
چه کسي گفته تو از من کمتري
قصه ي منه سکوت من
بي سبب هرگز نبود غروب تو
من شريک جرم آزار تو ام
در لباس ياور و محبوب تو
زخمي باغ عدن جفت من، نيمه ي من
اسم پرشکوهتو با غرور فرياد بزن
نازنين از قفس بيزار من
جاي تو گوشه ي خاموشي نبود
همدل و همراه من خونه ي تو
پشت پرده ي فراموشي نبود
قصه ي حوا رو بسپار دست باد
بذار اين افسانه رو باد ببره
گرچه باد از نفس افتاده هم
اين فريب کهنه رو نمي خره
زخمي باغ عدن جفت من، نيمه ي من
اسم پرشکوهتو با غرور فرياد بزن
تو هموني که به بيداري رسيد
وقتي باد اومد صدامو ببره
چه کسي گفته که تو سفره شب
سهم خورشيد من از تو بيشتره
من تموم کردم کلام درد تو
بعد از اين نوبت توست بانوي من
اين صدا و اين ترانه مال تو
بي گذشت از غفلت من حرف بزن
زخمي باغ عدن جفت من، نيمه ي من
اسم پرشکوهتو با غرور فرياد بزن