*
ای عشق ...
گفتم اي عشق بيا تا كه بسازي ما را
يا نه، ويرانه كني ساختة دنيا را
گفتم اي عشق چه بر روز تو آمد امروز
كه به تشويش سپردي شب عاشق ها را
چه شد آن زمزمهء هر شبة ما اي دوست
چه شد آن صحبت هر روزة ياران را
چشمه ها خشك شد از بس نگرفتي اشكي
همتي تا كه رهايي بدهي دريا را
حيف از امروز كه بي عشق شب آمد ـ اي عشق
كاش خورشيد تو آغاز كند فردا را