*
شب یلدا : تقدیم به سمیرا
تپشهای قلبم را به باور خاطره هايم پيوند می زنم ،
و سرزمينی را که همزاد با خاک است و کهن تر از تاريخ ، برای نوباوگان خاک و تازه به دوران رسيدگان تاريخ زمزمه می کنم .
زمزمه می کنم که :
من از نسل شب شکنان روزگارم ،
من از نسل نورآفرينان پاک ،
از سلاله پاک آريائيان بردبارم ،
منم ميراث هزار ساله زمين ،
همان ازشرق تا غرب گسترده آغوش ،
همان پيام آور مهر و دوستی ،
همان گرفته درفش آشتی بر دوش
نه خود ستيزم ، نه ديگر ستيز
مرا و يادگاران مرا به نيکی يادآر
که يادگار يادگاران من ، همه شادی است و شادمانی ؛
. . .
شب است و گيتی غرق در سياهی
شب بلند است و سياهی پايدار ، ولی
باور به نور و روشنايی است ،
که شام تيره ما را ، از تاريکی می رهاند
و از دل شبهای يلدا ، جشن مهر و روشنايی به ما ارمغان می رساند
تيرگی هاتان در دل نور خاموش باد ،
شب يلدا را به نور قرنها قدمت جاری نگه داريم . . .